یادداشت | این گره نیاز به دندان ندارد
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، اگر چرخی در پیچ و خم دادگاه ها بزنید موارد زیاد و عجیب و غریبی می بینید. مشکلاتی که باز کردن گره آن با دندان نیست!
وقتی پای درد و دل برخی از افرادی که برای موارد مختلف می خواهند دادخواهی کنند می نشینید تعجبتان چند برابر می شود. طلاق، طرح شکایت به خاطر خیانت، جعل امضای چک، ضرب و شتم و اینگونه مباحث دلایل اتهام های مختلف پرونده های دادگاه هاست.
اما می خواهیم چند قدم عقب تر بیاییم و با هم چند گزاره بسیار ساده را مرور کنیم. خیلی از اتفاقاتی که در دادگاه ها می خواهد با دندان باز شود اصلا می تواند به گره نرسد تا بخواهد باز شود!
حرفم سر تمامی پرونده های دادگاه نیست که واقعا برخی از آن ها راه حلی جز، دادگاه و قوه قهریه آن ندارد اما بسیاری از مشکلات دادگاه که پیش می آید می تواند اتفاق نیفتد. چند نمونه آن را به صورت عینی با هم مرور می کنیم.
- پرونده اول: اتهام به دلیل جعل امضای چک
برای طرح شکایت آمده بود دادگاه که همسرم از امضای من سوءاستفاده کرده و جعل امضا نموده و در بازار خرج کرده است. دادگاه هم طبق مراحل قانونی بررسی کرد و رای دادگاه صادر شد. اما جالب اینجاست که در خلال رسیدگی به این پرونده این زن و شوهر از هم جدا شدند!
بسیار برایم دردناک بود وقتی خلاصه وضعیت پرونده شان را خواندم. شکایت به دلیل جعل امضای زن، توسط شوهرش و استفاده از برگه چک ها در بازار، جالب اینجاست که اکثر چک ها پاس هم شده بود اما چرا این اختلاف به دادگاه کشید! من نه کارشناس حقوقی هستم و نه قاضی اما می خواهم از منظر فرهنگی اجتماعی وضعیت را برایتان شرح دهم.
سه نکته در پرونده این زن و شوهر برایم تاسف انگیز بود. اول اینکه این زوج، اختلاف داشتند، دوم اینکه یکی از زوجین قبلا ازدواج کرده بود و این وصلت جدید باعث بروز ناراحتی هایی شده بود، سوم اینکه بحث مشاوره هم پاسخ نداد و این دو در خلال پرونده از هم جدا شدند.
اول اینکه چرا در زمان انتخاب همسر دقت کافی و توصیه اسلام را کمتر و یا ناقص رعایت می کنیم؟ چقدر تاکید بر شناخت طرفین و صد البته وجود گزاره های اسلام برای انتخاب توصیه شده است؟
حال به مرحله دوم می رسیم، در زندگی مشترک چه توصیه هایی مبنی روش صحیح همسرداری از سوی اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است؟ چرا اتاق خواب، بیشتر به اتاق جنگ شبیه است تا محل آرامش؟
چرا برخی همسران طلاق عاطفی دارند و به صورت صرفا نباتی با هم زندگی می کنند؟ آیا نمی شود در کنار هم مشکلات را حل کنند؟ ازدواج دوم درست است که دارای حساسیت های خاص خودش است اما می توان با تدبیر هم در انتخاب و هم در زندگی آن را سامان داد.
اصلا حرفم سر این است که اگر در خانواده این زوج، هم صحیح انتخاب می کردند و یا اگر صحیح انتخاب کردند کمی از اشتباهات هم چشم پوشی می کردند مشکلات زیادی حل می شد. البته نمی توانیم به این راحتی درباره این زوج قضاوت کنیم اما راهکارهای عمومی برای جامعه را بیان می کنیم تا از این دست موارد اصلا به وجود نیاید.
یادم هست کلیپ کوتاهی را دیدم که زن و شوهری برای طلاق به دادگاه آمده بودند و به شدت هم عصبانی بودند، اما شخصی چند دقیقه در کنارشان نشست و مشاوره کوتاهی داد، انگار آن دو نفر منقلب شدند و با رویی خوش از دادخواست خود صرف نظر کرده و به خانه بازگشتند!
مخلص کلام این که می توان بسیاری از مشکلات را با مهارت های زندگی در این گونه پرونده ها را حل کرد؛ اما حتما مشکلاتی هست که نیاز به محاکم قضائی دارد اما راه اول نیست.
- پرونده دوم: تجاوز به عنف مادون زنا
پرونده ای که ظاهرش خیلی حساسیت برانگیز است اما اگر درون آن را ببینی ممکن است با تلخندی بگویی که هزار اتفاق مشابه آن در جامعه می افتد و ممکن است خیلی از آن اصلا به دادگاه نرسد!
ماجرا در این پرونده از این قرار است که در یکی از شهرها در یک میدان دختر و پسری با پوشش نامناسب و وضع نشستن غیرطبیعی در کنار هم باعث جریحه دار کردن عفت عمومی شده اند.
صدالبته که این حرف هم عفت عمومی را جریحه دار می کند و قطعا هم قابل پیگیری است و رای صادره در دادگاه پیرامون این پرونده در مسیر صحیح قانونی آن بوده است اما باز مانند قبل چند پله به عقب بیاییم و نکاتی را در این پرونده مشهود است بیان کنیم.
اول اینکه این دو متهم جوان زیر 20 سال! بودند، دوم اینکه یکی از دو طرف اصلا ساکن شهر محل جرم نبوده است و سوم اینکه بعد از تفهیم اتهام، آن را قبول نداشتند!
در دستگاه تربیتی اسلام، سه مرحله هفت ساله تربیتی داریم که هفت سال آخر که نهایی آن است بسیار حائز اهمیت است. نوجوانان از سن 14 سالگی در تغییرات و تحولاتی واقع می شوند که اگر والدین در کنارشان نباشد به شدت شکننده و ضعیف می شوند.
البته شیوه برخورد عمومی و کلی با آنان برای دختر و پسر مشترک است اما نکات ریز تربیتی وجود دارد که برای دختر و پسر به صورت خاص به وجود می آید.
این نوشتار قصد ندارد این مطالب را بیان کند البته ان شاءالله در نوشتارهای بعدی به بررسی هفت ساله های تربیتی پیرامون جامعه می پردازیم؛ اما در این مجال نکته اینجاست که جوان زیر بیست سال که در مرحله آخر تربیتی واقع شده و هنوز دوره تربیت آن پایان نیافته چرا هنوز برخی بایسته ها را نیاموخته است؟
والدین این دو نوجوان چقدر به این مهم اهمیت می دادند؟ البته قصد تخطئه والدین این دو را نداریم چون شناختی وجود ندارد اما به طور عمومی و در سیستم جامعه بحث می کنیم که در مثلث تربیتی، ضلع خانواده و تشکل و مدرسه وجود دارد که مهمترین آن ضلع خانواده است، چقدر به شناساندن آموزه های اسلامی و مهارت های فرزندپروری مجهز هستیم؟
برفرض مثال پسران در سن 14 سال به بعد شور و حرارت غریزی زیادی دارند و فعالیت های جسمی شان به شدت افزایش پیدا می کند و هرچه بیشتر فعالیت جسمی داشته باشند برایشان مفید تر است و اینکه پسر در این سن در حکم وزیر است و باید حرف هایش شنیده شود؛ اما برخی خانواده ها به این نکات مهم اهمیت نمی دهند.
پسری که در سن نوجوانی به دلیل قدرت بالای غریزی و عدم فعالیت جسمی زیاد و از همه مهمتر بی توجهی والدین به جایگاه او در خانواده، شاهد پرخاشگری و بداخلاقی او و خدای ناکرده موارد بدی مانند خودارضایی و یا مانند پرونده بالا هستیم را می توان با شناخت و به کارگیری مهارت ها و از همه آنها بالاتر و مهم تر، توکل به خدا و متوسل شدن به اهل بیت علیهم السلام در این امر مهم به مرحله پویا و کاملی در تربیت برسانیم.
در مورد دختر نوجوان نیز این نکته را خانواده ها بعضا کم دقت می کنند که دختران از سیزده سالگی بیشتر گوشه گیر و کم حرف و کم تحرک می شوند و علاوه بر توجه داخلی خانواده و والدین به او در مقام وزارت، باید توجه و محبت بی دریغ پدر را شاهد باشند. مواردی مشاهده شد که محبت پدر کمرنگ بوده و دختر، با یک کلمه محبت آمیز پسری، خام او شده است.
آخر کلام در این نوشتار اینکه اگر در جامعه کوچک تر خودمان، یعنی همین خانواده، بتوانیم تحولاتی را که اسلام از ما خواسته انجام دهیم، دیگر شاهد این گونه موارد در سطح جامعه بزرگتر یا همان اجتماع نخواهیم بود و روز به روز کار قضات کمتر و دادگاه ها کم رفت و آمد تر می گردد ان شاءالله./829/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام محمدمهدی مرادی، پژوهشگر حوزه علمیه قم